راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راستی هرگز در برابر دانش نمی‌ایستد

شاهنامه سراسر راستی است
راستی هرگز در برابر دانش نمی‌ایستد
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :

محمد رسولی«آن‌هایی که شاهنامه را افسانه می‌دانند، یا از سر ناآگاهی چنین سخنانی را بر زبان می‌آورند، یا با تاریخ ایران دشمنی دارند. شاهنامه برتر از آن است که از دید افسانه‌ای نگریسته شود. این کتاب، نه تنها افسانه نیست، بلکه سراسر آن تاریخ است و سخنان راستین. سخنی که با راستی همراه باشد، با دانش نیز سازگار است و هرگز در برابر آن نمی‌ایستد. از همین‌رو است که هرچه بر دانش ما افزوده می‌شود، بیشتر پی می‌بریم داستان‌های شاهنامه، تاریخی و حقیقی است».محمد رسولی، حقوقدان و نویسنده‌ی کتاب «پندهای شاهنامه»، افزون بر آن‌چه از سخنان او بازگو شد، به  روزگار پدید آمدن شاهنامه اشاره کرد و گفت: «شاهنامه ساخته‌ی فردوسی نیست. گنجینه‌ و دانشنامه‌ای است که انجمنی از میهن‌پرستان آن زمان فراهم آورده بودند و به‌دنبال کسی بودند که آن دانشنامه را به نظم درآورد. نخستین گزینه‌ی آن‌ها "دقیقی"، سخنور زرتشتی، بود. اما با کشته شدن او، انجمن میهن‌پرستان، فردوسی را برگزید. فردوسی اسناد تاریخ ایران را گردآوری کرد و روایت‌های سینه به سینه را فراهم آورد و شاهنامه را به نظم کشید. پیداست در روزگاری که فردوسی دست به چنین کاری زد، دیواری میان ایران پیش و پس از تازیان کشیده شده بود و برخی از واژگان و عبارت‌ها و اسناد، دگرگونی یافته بود. برای نمونه، امروزه پژوهشگران دریافته‌اند که چند خانواده‌ی نژاده‌ و تاثیرگذار اشکانی، برخی از پهلوانان کهن ایران را به نام خود کرده‌اند. یکی از آن‌ها "گودرز کشوادگان" است که از سران دولت اشکانی بود و توانسته بود نام خود را در روایت‌های ملی ایران جای دهد».

دگرگونی واژگانی «ترک»به سخن رسولی، واژه‌ی «ترک» نیز از واژگانی است که در گذر زمان دگرگونی یافته و معانی امروزین آن با آن‌چه در شاهنامه آمده است، تفاوت دارد. در روزگاران بسیار کهن 8 هزار سال پیش، عنصری به نام تُرک هرگز نبوده است تا نام آن در شاهنامه آمده باشد. ترکان از نیمه‌ی دوم شاهنشاهی ساسانیان است که پا به میدان تاریخ می‌گذراند. واژه‌ی ترکی که در شاهنامه می‌بینیم، تورانی‌ها هستند که از فرزندان فریدون به‌شمار می‌رفتند. آن‌ها ایرانیان آن‌سوی جیحون بودند که از دید تمدنی فروتر از ایرانیان این‌سوی جیحون بودند.

پندهای شاهنامهرسولی سپس به دسته‌بندی پندهایی که در شاهنامه آمده است، پرداخت و آن‌ها را دارای 2 بخش «پندهای همگانی و ملی» و «پندهای جزیی» دانست و پند و اندرزهای شاهنامه را برخوردار از پشتوانه‌ای چندین هزار ساله برشمرد. او در ادامه افزود: «در پندهای کلان و همه‌گیر شاهنامه، آن‌چه بیش از همه چشمگیر است، برتری دادن سود(:منافع) ملی بر سودهای شخصی است. اگر این پند را به‌کار بگیریم، هیچ دشواری در جامعه‌ی ایرانی نیست که چاره‌‌ناپذیر باشد. شدنی(:ممکن) نیست که کسی سود ملی را پاس بدارد و دست به سودجویی بزند، یا میهن‌فروشی کند. یک نمونه از چهره‌های شاهنامه که سود شخصی خود را کنار می‌زند و به سود ملی کشورش می‌اندیشد، توس پسر نوذر است. در سال‌های پایانی فرمانروایی کیکاووس، بر سر جانشینی او، میان بزرگان ایران اختلاف می‌‌افتد.  گودرزیان، کیخسرو را شایسته‌ی جانشینی کیکاووس می‌دانند. اما توس، که از زرینه‌کفشان است، فریبرز را شایسته‌تر گمان می‌بَرد. نشانه‌ها می‌گویند که اگر جنگی رخ می‌داد، توس پیروز می‌شد. اما او با خود می‌اندیشد که جنگ خانگی، دشمنان را شاد می‌کند: "نباشد جز از کام افراسیاب/ سر بخت توران برآید ز خواب". پس میهن‌پرستی وادارش می‌کند که کوتاه بیاید و جنگی را آغاز نکند که ایران از آن زیان خواهد دید.»
به سخن رسولی، آرش نیز در زمانی که تورانیان به ایران یورش آورده بودند و ارتش ایران نتوانسته بود پایداری کند، جان خود را فدا کرد تا مرزی از ایران از دست نرود. آرش می‌دانست که پس از انداختن تیر، زنده نخواهد ماند با این همه‌، از دادن جان خود دریغ نورزید. او نیز از کسانی است که سود ملی را برتر از سود شخصی می‌دانست.
این شاهنامه‌شناس سپس افزود: «تاریخ به ما می‌گوید که اگر ایرانی به قدرت برسد، سرشت و ذات او انسان‌گرایانه خواهد بود. این نگاه انسانی، برخاسته از پشتوانه‌ی هزاران ساله‌ی اوست. اگر کورش بزرگ استوانه‌ی حقوق بشر را می‌نویسد، از آن‌روست که پشتوانه‌ای همچون منوچهر داشته است. شاهنامه به ما می‌گوید که منوچهر نیز حقوق انسان‌ها را پاس می‌داشت و در نگاهبانی از سرزمینش می‌کوشید. روان بزرگان ایران، همانند منوچهر و کورش و کیخسرو و آریوبرزن و یعقوب لیث، به ما می‌گویند که با سختی‌های بسیار توانسته‌اند کاری کنند که ایران بماند و این سرزمین از میان نرود. اگر هنوز نامی از ایران هست، از تلاش آن‌هاست. باید گوش سپرد و سخن‌شان را شنید. آن‌ها از ما می‌پرسند: شما برای نگاهبانی از ایران چه کرده‌اید؟»
رسولی آن‌گاه به دیگر پندهای شاهنامه اشاره کرد و گفت: «از شاهنامه درمی‌یابیم که ایرانیان از دیرباز خدا را می‌شناختند و هرگز بت‌پرست نبوده‌اند. هیچ جامعه و سرزمینی را پیدا نمی‌کنید که روزگاری بت‌پرست نبوده باشند. تنها و تنها ایرانیان‌اند که در هیچ دوره‌ای بت نپرستیده‌اند. افزون بر آن، ما هرگز برده‌دار نبوده‌ایم؛ حتا در اوج قدرت و توانایی هم.

خردورزی و دادگری از پندهای شاهنامه از پندهای شاهنامه این را هم درمی‌یابیم که پایه و اساس اندیشه‌ی ایرانی بر خردورزی نهاده شده است. دادگری نیز دیگر پند شاهنامه است. شاهنامه به ما می‌گوید که اگر دادگری نباشد، هنجار هستی بر‌هم می‌ریزد. از این‌رو، دادگری جزیی از فرهنگ ایران بوده است. باز از شاهنامه و پندهای آن درمی‌یابیم که زنان در ایران کهن، با مردان برابر بوده‌اند.»
محمد رسولی در پایان گفت:«نباید به‌سادگی از کنار شاهنامه گذشت. شاهنامه چکیده‌ای از دانش کهن ایرانیان است. از همین‌روست که آگاهی‌های شاهنامه درباره‌ی پزشکی، ستاره‌شناسی، حکمت، اخلاق و فلسفه، کم مانند است. شاهنامه به ما سرافرازی می‌بخشد و یاری‌مان می‌دهد تا جهان را آن‌گونه که شایسته است ببینیم؛ نه آن را خوار بشماریم و نه یکسره به آن دل ببندیم.»
این نشست در روز 26 تیر ماه در بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان برگزار شد.

هاویشتان وهیربد به چه معنی است؟؟؟

هاویشتان در زبان پهلوی به چم دانش آموزان دینی زردشتی است هاویشت در برابر هیربد ما خود را دانش آموز در برابر آموزه های نیک مزدا آورده ی پیامبر پاکی ها سرور دو گیتی اشو زرتشت مهر اسپنتمان بزرگ می دانیم

سوشیانت در گات ها

سوشیانت در گاتها

در گاتها ، واژه سوشیانتبه صیغه مفرد ، به معنی رهاننده یا نجات دهنده ذکر شده و پیامبر ایرانی ، اشو زرتشت ، خود را سوشیانت نامیده است . چنانکه در اشتودگات-یسنا هات 45 بند یازدهم و در وهیشتواست گات-یسنا هات 53بند دوم و در سپنتودگات-یسنای48 بند نهم می گوید :

کی خواهم دانست ای مزدا!

ای مظهر راستی ، اگر تو بوسیله راستی و اشا ، بر کسی که زیانش مرا می ترساند ، توانا هستی ، پس بگذار سخنان راست اندیشه نیک به من گفته شود و از آن اطلاع یابم . زیرا سوشیانت باید بداند که پاداشش چگونه خواهد بود .

در پاره ای از بخشهای سرودهای زرتشت نیز کلمه سوشیانت بشکل جمع آمده و پیامبر ، از آن یاوران و حامیان و نگاهبانان دین و اصحاب خویش را که از برای رستگاری مردمان و جهان مادی کوشا هستند ، اراده کرده است . چنان که در یسنای 34 بند سیزده آمده است :
ای اهورا ! راه پاک منشی ، از آن راهی که به من خبر دادی ، از آن راهی که از پرتو راستی خوب ساخته شده است ، راهی است که روانهای سوشیانت ها و خردمندان هوشیار ، از برای دریافت پاداشی که تو مقدر کرده ای ، از آن خواهند گذشت .


در یسنای 46بند سومچنین آمده :

ای مزدا!

کی سپیده دم آگاهی بدر آید و جنس بشر به سوی راستی روی نماید . کی نجات دهنده ، سوشیانت بزرگ با گفتار پر از حکمت خویش به مراد خود دست یابد ؟
کدامند کسانی که وهومن ( منش نیکvohuman= ) به یاریشان آید؟

ای اهورا!

من ترا برای آگاه شدن خویش برگزیدم.

در ادامه و در یسنا هات 48 بند یازدهم چنین سروده شده است..
ای مزدا!

کی راستی و پارسایی و کشور، پر از کشتزارهای گسترده و آباد و خان و مان خوب پدیدار خواهد شد؟

کیانند ]که ما را [در برابر دروغ پرستان خونخوار رامش خواهند داد؟
کیانند کسانی که منش نیک را ]بمردم[ باز خواهند شناخت؟

آنگاه در یسنای 48 بند دوازدهم چنین ادامه میدهد :

ای مزدا!

کسانی از شمار سوشیانت ها هستند ، ای راستی و ای منش پاک ، که در اجرای احکام اهورا مزدا کوشایند و برای درهم شکستن «خشم» و «ستم» برانگیخته شده اند .

سوشیانت در اوستا

سوشیانت اما در دیگر بخشهای اوستا غالبا بگونه ی جمع بکار رفته است و بلفظی که زرتشت سپیتمان آنرا بکار برده است نیست اما همچنان دارای معانی سودرسان، نجاتگر و رهاننده می باشد. در «فروردین یشت»بندصد و بیست و نه آمده است: «او را از این جهت‏سوشیانت‏خوانند، برای آنکه به کلیه جهان مادیسود و منفعت رساند» در تفسیر پهلوی نیز آن را به سوشیانس «یی سوتو مند یی پروژکر»ترجمه کرده‏اند بگفت دیگر؛ سوشیانس به معنی رهاننده و نجات‏دهنده نیز هست.

در قسمتهای دیگری از اوستا ، سوشیانت به صیغه جمع آمده و از آن ، یاوران دین را اراده کرده اند . یا به عبارت دیگر ، پیشوایان کیش و جانشینان زرتشت و نیکان و پارسایانی که از آن ها ، سود و بهره ای نصیب جهان مادی و مردم گیتی گردد و در رستگار ساختن مردم گامهایی بردارند و دین راستین را بیارایند ،سوشیانت نامیده شده اند .

گاهی هم مقصود از آن ها ، سه موعود دین زرتشت است که در سرانجام ،هریک به نوبه خود ظهور کرده ، بار دیگر دین مزدیسنا را تازه گردانند و جهان فرسوده و ویران را تازگی و خرمی بخشند و در آبادانی بکوشند . در جاهایی از اوستا نیز که کلمه سوشیانت مفرد آمده ، از آن مخصوصا آخرین موعود مزدیسنا که رستاخیز خواهد کرد اراده شده است.

دراوستا به موضوعاتی از قبیل ذکر نام سه موعود، کیفیت تولد سوشیانت در هزارهپایانی جهان، چگونگی نگهداری نطفه زرتشت در دریاچه کیانسه ، نامهای سه موعود و ناممادر و یاران سوشیانت اشاره شده است.

قبل از پرداختن به دیگر نکات، ذکر این نکته لازم است که با توجه بهاینکه تاریخ دقیق هیچ یک از بخش های اوستا برای ما معلوم نیست و اما میدانیم همگی آنها مربوط به پس از آفرینش گاتها توسط اشو زرتشت می باشند، میتوانیمسوشیانت مورد نظر زرتشت را از سوشیانتی که پس از مرگ زرتشت به شکل نهایی خود درآمده است را از هم جدا کنیم. آنچه مسلم است اینکهاین اسطوره کم کم و در طول تاریخ تکامل دین زرتشتی به شکل بعدی آن، پرورده شده و شاخ و برگ یافته است.
میتوانیمسوشیانت مورد نظر زرتشت را از سوشیانتی که پس از مرگ زرتشت به شکل نهایی خود درآمده است را از هم جدا کنیم. آنچه مسلم است اینکهاین اسطوره کم کم و در طول تاریخ تکامل دین زرتشتی به شکل بعدی آن، پرورده شده و شاخ و برگ یافته است.

در «زامیاد یشت» آمده : «فر» ، متعلق به ایزدان مینوی و جهانی است . متعلق به سوشیانت هایی که زاییده شده و سوشیانت هایی که هنوز متولد نشده اند و در آینده نوکنندگان جهان نامیده خواهند شد.

"فرّ کیانینیرومند مزدا آفریده را ما می ستاییم؛ (آن فر) بسیار ستوده زبردست، پرهیزگار، کارگرچست را که برتر از سایر آفریدگان است؛ که به سوشیانت پیروزمند و به سایر دوستانشتعلق خواهد داشت. در هنگامی که گیتی را نو سازد؛ (یک گیتیِ) پیر نشدنی، نمردنی،نگندیدنی، نپوسیدنی، جاودانِ زنده، جاودانِ بالنده و کامروا. در آن هنگامی کهمردگان دگرباره برخیزند و به زندگان بی مرگی روی کند. پس آن گاه او (سوشیانت) به درآید و جهان را به آرزوی خود تازه کند"پس جهانی که فرمانبردار راستی استفناناپذیر گردد. دروغ دگرباره به همان جایی رانده شود که از آن جا از برای آسیبرساندن به راستی پرستان و نژاد و هستیِ وی آمده بود. تباهکار نابود خواهد گردید؛فریفتار رانده خواهد شد..

از آنچه ذکر شد بخوبی بر می آید که برای آینده، ظهور فرزندان زرتشت که سوشیانت نام خواهند داشت ، انتظار می رود و از آن سوشیانت هایی که هنوز زاییده نشده اند ، همان سه موعود مورد توجه است.

آخرین موعود مزدیسنا که سومین فرزند آینده زرتشت باشد ، در اوستا " استوت ارت " خوانده شده استکه به معنی کسی است که مظهر و پیکر قانون مقدس است و آخرین آفریده اهورامزدا شمرده می شود .اوست که به فرمان اهورامزدا،مردمان را بر می خیزاند و با یاوران جاودان خویش ، جهان را از آلایش و بدی و ستم و پلیدی بپالاید .

“زرتشت آگاه ساخت اهریمن را و به او گفت : ای اهریمن بدکنش! من هر آنچه از آفرینش دیو است ، خواهم بر انداخت . من نسا را خواهم بر انداخت . من خن نائیتی پری را خواهم برانداخت ، تا آن که سوشیانت پیروزگر از آب " کیان سیه – کیان سو " در سمت شرق ، متولد گردد.”

در یسنا (۲۴/۵) از سوشیانسها با عنواننوکنندگان جهان و مردانی که هنوز متولد نشده اند یاد می شود:

ستایش و نیایش وخشنودی و آفرین با فروهرهای همه پاکان، آن پاکانی که مرده اند و آن پاکانی که زندهاند و آن مردانی که هنوز زاییده نشده، سوشیانتهای نوکننده اند.

در فروردین یشت و زامیاد یشت که هردو از قدیم ترین اجزاء اوستا محسوب می شوند ، نامهای سه موعود و نامهای مادران آنها و زادگاهشان و هم چنین چگونگی ولادت آنان و نامهای برخی از یاوران و همراهانی که آنان را یاری خواهند کرد محفوظ مانده است .
آخرین موعود مزدیسنا که سومین فرزند آینده زرتشت باشد ، در اوستا " استوت ارت " خوانده شده استکه به معنی کسی است که مظهر و پیکر قانون مقدس است

در بندهای 128و129 از فروردین یشت ، از استوت ارت و دو برادرش که پیش از آمدن وی به عنوان مبشران سوشیانت ظهور خواهند کرد و نامهای هشت تن از یاوران استوت ارت یاد شده است:

رئوچس چئس چئش من ، هورچئش من ، فرادت خوارنه ، ونذت خوارنه ، وئورونمه ، وئوروسوه ، اوخشیت ارت ، اوخشیت نمه ، استوت ارت .
دو برادر استوت ارت که پیشآهنگان ظهور وی خواهند بود ، اولی " اوخیشت ارته " و دومی " اوخیشت نمه " نامیده شده اند .
سوشیانتها با حالت جمع در فروردین یشت عبارتند از : اوخشیت ارته ، اوخشیت نمنگه و اَستْوَتْ اِرِتَه. ظهور هوشیدر(اولین منجی) و در پایان هزاره اول است، ظهور هوشیدر-ماه( دومین منجی) در پایان هزارهدوم و ظهور استوت ارته (سوشیانت ، موعود آخر) در پایان هزاره سوم است. و بالاخره درپایان هزاره سوم، زمان فرشوکرتی یا فراشگرد (رستاخیز) فرا می رسد. زمانی که طبقآموزه های زرتشتی در آن، دنیا دوباره زنده خواهد شد و اهریمن کاملا و برای همیشه و در همه ی کارهایش شکست می خورد.

کسیکه به «سوشیانت پیروزگر» موسوم خواهد شد به «اَستْوَتْ اِرِتَه» موسوم خواهد بود و او را به این دلیل سوشیانت خوانند که او به همه موجودات سود بخشد و او را از این جهت استوت ارته خوانند که آنچه در جهان دارای جسم و جانی است از پرتو او به یک زندگانی جاودان رساند تا آنکه پاکدینان در ستیزه ضد دشمنان و بد-دینان ایستادگی توانند کرد.
معنی لفظ «اوخسیت ارته» کسی است که قانون مقدس را می پروراند. «اوخشیت نمنگه» نیز دومین موعودست و به معنی کسی است که فزاینده یا پروراننده ی ستایش یعنی همان سرشت انسانهاست. سومین موعود، استوت ارته میباشد که به معنی کسی است که مظهر و پیکر قانون مقدس است . سوشیانت تنها به آخرین فرزند " استوت ارته "نیز گفته می شود.
__________________

http://www.daneshju.ir