شعر کلامی است تنیده ز دل که در آن نوعی از وزن بتوان یافت. زیرا «در هر یک از زبانهای دنیا، اگر شعری هست، موزون است و شعر بی وزن یا منثور از مخترعات شعرای قرن نوزدهم فرانسه بوده و تجدد خواهان زبانهای دیگر، از ایشان اقتباس کرده اند.»( وزن شعر فارسی، دکتر پوریز ناتل خانلری، ص 6)
این شیوه ی سخن از دیرباز در کشور ما مورد قبول بوده است و بی سبب نیست که زردشت پیامبر باستانی، رازها و نیازهای آسمانی خویش «گاثاها» را با اهورامزدا به کلام منظوم بیان داشته است. لفظ گاثا خود نیز به معنی سرود است و بخشی از اوستان که گاثه ها خوانده می شود اشعاری است موزون، که نوعی از ترکیب بندهای بدون بند است و از یازده تا نوزده سیلاب پدید آمده است(شعر در ایران، شادروان بهار، ص 73.)
از گاثه ها که بگذریم، یشتها نیز منظوم است ولی اوزان آن با گاثه ها یکسان نیست. وزن شعر در بیشتر پشتها هشت هجایی(1) است و در میان آنها اشعار ده و دوازده هجایی نیز یافته اند. افسوس که از روزگار ماد و هخامنشی و اشکانی سرودهایی بر جای نمانده است تا بتوانیم درباره شعر در آن زمانها بدرستی داوری کنیم. اگرچه برخی از محققان برآنند که عبارتهایی که در آغاز چند کتبیه ی هخامنشی تکرار شده سرود یا دعایی منظوم است(یک قطعه ی منظوم در پارسی باستان، از شادروان دکتر محمد معین) ولی این نکته نمی تواند مبین چگونگی و ماهیت شعر در آن روزگاران باشد. خوشبختانه از عهد ساسانی کلام منظوم کم نیست و آنچه از آن ایام برجای مانده می تواند چراغ راه قضاوت راستین قرار گیرد. نخستین سخنی که از آن روزگاران نشانی از شعر دارد کلام «مانی» است که برخی دوازده هجایی و بعضی نه هجایی است. شعر دوازده هجایی مانی شاید از کتاب شاپورگان وی باشد، زیرا «مانی»؛ کتب خود را به خط و زبان «سریانی» نوشته، جز شاپورگان که به فارسی تدوین شده است. این کتاب تا روزگار ابوریحان بیرونی نام و نشانی داشته، زیرا ابوریحان در «آثار الباقیه» قسمتی از آن را آورده است. این اثر امروز در دسترس ما نیست ولی صحایفی از آن در شهر تورفان به دست آمده است که به خطوط پهلوی، سغدی و ایغوری است، در این سخنان که از نوع اشعار هجایی است، از آفرینش جهان مادی و ظهور اهریمن و پدید آمدن آسمان و زمین بحث شده و جای به جای قطعه های ادبی و لطیف در توصیف جهان و درخت نور دارد که دل انگیز و شیواست.
اینک قطعه ای دوازده هجایی از آن را نقل می کنیم:
خور خشیت ی روشن ادپور ماهی بر ازاگ
روژنداد برازند از تنواری اوی (درخت)
مروانی بامیوان اوی وازند شادیها
وازند کبوتر(اد؟) فرشه مروی و سپ (گونک؟)
سر اوینداد آواژند (؟) ی کنیکان،
یستایند (هماگ؟) تنورای اوی (درخت؟)
ترجمه ی این قطعه به فارسی چنین است:
خورشید روشن و ماه تمام برازنده ،
روشنی دهند و برازندگی نمایند از تنه ی آن درخت
مرغان روشن دل سحری آوزا دهند به شادی
سخن گویند، کبوتران و طاووسان (پرستو) و همه «گونه» مرغان
سرود گویند (و) آواز خوانند (...؟) دختران.
ستایش نند (همگی)... تنه ی آن درخت را(رساله ی مانی، نوشته ی شادروان بهار.)
تقطیع مطلع این اشعار چنین است:
خور خشی تی رو شن اد پور ما هی ب را زاگ
– – – – – – – – – U – –
نمونه ای از شعر نه هجایی مانی:
هپت اپاختر پرزید، اد دو
ازدهاگ آگوست او گیشت
اد پدهان ی ایردوم آسمان
ال آگوست، اوشان پد وانگ
انپسین(!) گردنیدن رای، نرو ما یک
فرستگ دو ابر گمارد
اوشان دودی ال او دیمند، اد
باریست ی روشن، اهراپت، اد
اژ واد اد روشن، آب اد آذور
اژ گومیرشن پارود، روشن
رهی دو، هان ی خورخشید، اژ
آدوراد روشن پدپنژ بربسپ
فرهرین وادین روشنین، آیین
او آذورین، او دواژده در.
ترجمه ی این قطعه این است:
هفت اختر را بر چبید (یعنی – نصب کرد) و دو
اژدها را بر بست و مقید ساخت
و بدان آسمان زیرین بر
بداشت شان و برای
گردانیدن آن آسمان، نرو ماده
دو فرشته بر گماشت
ایشان (عناصر مختلط نور و ظلمت که در عالم ظلمانی به چنگ اهریمن اسیر بودند) دیگر بار به سوی ویمند(2) و دربار «حصار» شتافتند و از باد و آب روشن و آتشی که از ریزش رسوب کرده، روشن،
گردونه ی دوگانه ی آتشین برای خورشید (ساخت) و پدر روشنایی، پنج باروی، فروهری و بادی و آب روشن
و آتشین و دوازده در(شعر در ایران، نوشته ی شادروان بهار، ص 17-16.)
تقطیع مطلع قطعه ی فوق چنین است:
هپت ا پاخ تر پر زید اد دو
U– U – – – – – U
ادامه دارد...
پی نوشت ها :
1-سیلاب یا هجا عبارت است از چند صوت که به یک دم زدن و بی فاصله شنیده شود از حیث کمیت سه نوع است: کوتاه، بلند و کشیده.
هجای کوتاه عبارت است از حرف بی صدا که در پی آن حرکتی کوتاه باشد. مانند: دو، تو، و آن را بدین شکل (U) نشان می دهند.
هجای بلند عبارت است از حرف بی صدا که در پی آن حرکتی کشیده (آ، او، ای، ای، او «ow») بیاید. مانند: جا، پی، مو، و آن را بدین شکل (-) نشان می دهند.
هجای کشیده که آن را مرکب گویند. عبارت است از سه حرف بی صدا که پس از حرف نخستین یک حرکت کوتاه یا کشیده بیاید. مانند: ساخت، پشت ورشت. یا دو حرف بی صدا که میانشان یک حرکت کشیده بیاید. مانند: باز، روز. این نوع هجاها در ضمن ترکیب بیشتر به یک هجای بلند و یک هجای کوتاه تجزیه می گرد و در هر کجا به تخفیف بیان شود (خاصه در آخر مصراع) چون جزء آخرشان به تلفظ در نمی آید، یک هجای بلند محسوب می شود. (رجوع کنید به عروض فارسی، ص 59) و مقاله ی کریستن سن در سال دوم مجله ی کاوه.
2-ویمند؛ سرحد نور و ظلمت و خط فاصل میان این دو عالم است که دنیای مادی در آنجا به وجود آمد.
شناخت شعر - ناصر الدین شاه حسینی