راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

رقص


 
cid:12.1224357648@web162505.mail.bf1.yahoo.com

 
cid:17.1224357648@web162505.mail.bf1.yahoo.com 
چو گل های سپید صبحگاهی
درآغوش سیاهی
شکوفا شو

به پا برخیز و پیراهن رها کن
گره از گیسوان خفته وا کن
فریبا شو
گریزا شو
چو عطر نغمه کز چنگم تراود
بتاب آرام و در ابر هوا شو

به انگشتان سر گیسو نگه دار
نگه در چشم من بگذار و بردار
فروکش کن
نیایش کن
بلور بازوان بربند و واکن
دو پا بر هم بزن پایی رها کن

بپر پرواز کن دیوانگی کن
ز جمع آشنا بیگانگی کن
چو دود شمع شب از شعله برخیز
گریز گیسوان بر بادها ریز
بپرداز!
بپرهیز!
چو رقص سایه ها درروشنی شو
چو پای روشنی در سایه ها رو.
گهی زنگی بر انگشتی بیاویز
نوا و نغمه ای با هم بیامیز
دلارام!
میارام!
گهی بردار چنگی
به هر دروازه رو کن
سر هر رهگذاری جستجو کن
به هر راهی، نگاهی
به هر سنگی، درنگی
برقص و شهر را پُر های و هو کن
به بر دامن بگیر و یک سبد کن
ستاره دانه چین کن، نیک و بد کن
نظر بر آسمان سوی خدا کن
دعا کن
ندیدی گر خدا را
بیا آهنگ ما کن.
مَنَت می پویم از پای اوفتاده
مَنَت می پایم اندر جام باده
تو برخیز
تو بگریز
برقص آشفته برسیم ربابم
شدی چون مست و بی تاب
چو گلهایی که می لغزند بر آب
پریشان شو بر امواج شرابم.

سیاوش کسرائی
 


cid:24.1224357648@web162505.mail.bf1.yahoo.com

cid:9.1224357648@web162505.mail.bf1.yahoo.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد