راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

سپنتامئینیو و اَنگرَه مئینیو



در سرشت آدمی دو گوهر یا ذات مینوی و نادیدنی نهفته است
یکی سپنتامئینیو که نهاد و پرتوی از ذات اهورا مزدا است و آن سرچشمۀ همه نیکی ها،
پاکیها و شادی هاست و دیگر اَنگرَه مئینیو (به زبان فارسی اهریمن)که نماد شر،  دیو و ویرانگری است. آن دو گوهر که یکی خوب و دیگری بد است با یکدیگر دشمن و رقیبند و به سان مرگ و زندگی ، سیاه و سپید در دو قطب مخالف قرار دارند و هیچگونه سازشی در میانشان ممکن نیست. آنها در نهاد آدمی بدون حرکت و فعالیت، همانند رویا در حال آرامش ( و خفتگی آفریده شده اند و هیچ حرکت و اثری از آنها بر نمی آید (نگاه کنی د به هات 30 انسان که در اندیشه و گفتار و کردار خود دارای آزادی و اختیار است اگر سپنتامئینیو و نفس
پاک را برگزیند و از آن یاری و پشتیبانی بخواهد به سوی راستی و حقیقت ( اَشا) رفته است.

اگر اَنکرَه مینیو ( اهریمن)یعنی ذات شر و پلیدی را برگزیند و از آن یاری بجوید به سو ی فساد و نادرستی گرایش جسته و کارش جز ویرانگری و تبه کاری نیست . در آینه صورت انسانی گناهکار و کژ اندیش خواهد شد.

پژووهنده دانشمند آقای دکتر حسین وحیدی درکتاب خود می فرماید : " همان گونه که می بینیم در سرودهای اشوزرتشت دیالکتیک را نخست درهستی تشخیص مید هد و سپس بنیاد اندیشه و منش آدمی را بر چنین نگرشی استوار میکند و متاسفانه در درازنای تاریخ بویژه در پایان دوره ساسانی و پس از آن و تا به امروز درباره اندیشه های اشوزرتشت که در گاتها آمده برداشتهای بسیار بادرستی می شود و نگرش دیا لکتیکی اشوزرتشت به هستی و انسان ، به چهره جنگ اهورامزدا و اهریمن در میآید ، حال آنکه در گاتها آنچه هست پیکار بین سپنتا من و اهرمن است که "سپنتا " به معنی پاک و سازنده است و" انگره " به معنی زشت و ویرانگر و "من " که درواژه های دشمن و بهمن بجا مانده به معنای اندیشه ناپاک و ویرانگر ، نه جنگ بین اهورا مزدا و اهریمن یا ثنویتی که برخی به آن معتقدند.

       درفرهنگ زرتشتی نیکی دریک واژه فشرده می شود و آن اشا یعنی راستی و بدی هم در یک واژه فشرده میشود و آن دروج یا دروغ است . اولی سازنده هستی و دومی ویرانگر آنست نیروی سازنده در اندیشه " سپنتا من " و نیروی ویرانگر در اندیشه انگره مینوست .

       راستی سازنده تن و روان و دروغ بی سامانی و کژ اندیشی است . در دیدگان اشوزرتشت جهان آورده گاه دو کشش همزا د و همیستار (ضد ) است که یکی سازنده و دیگری ویرانگر است و این دو درهر زمینه و آوردگاهی ، از اندیشه آدمی گرفته تا ساختمان اجتماعی و جهانی پیوسته بر ضد یکدیگر در تکاپو و پویش اند و آدمی پیوسته به سود سپنتا من و بر علیه انگرمن تلاش کند .

      موبد فیروز آذرگشسب در ترجمه گاتها یا سرودهای آسمانی اشوزرتشت درباره نیکی و بدی می نویسد:

       " اشوزرتشت جهان هستی را میدان مبارزه و کشمکش دائم دو نیروی ضدین سپنتا مینو و انگره مینو دانسته و می فرماید : این دو گوهر همراه و همزا د در عین حال که با هم مخالف و درستیزند لازم و ملزوم یکدیگر نیز می باشند . و جود این دو گوهر با هم آفرینش و هستی را پدید می آورند . مثلا نیروی مثبت و منفی در عین مخالف بودن با یکدیگر موجب بوجود آمدن برق میگردند .

نیروی جاذبه و دافعه موجب ثابت ماندن کرات آسمانی درجای خود میبا شند . نیک و بد و زشت و زیبا بستگی به طرز اندیشه ما دارند . آنچه به سود ما است نیک و آنچه به زیان م باشد آن را بد و نا زیبا می شماریم .

      بنا به فرموده " اشوزرتشت " آنچه دراین جهان وجود دارد از آفرینش خداوند یکتا

میبا شد و در ذات خود نیکوست و به منظور خاصی آفریده شده اند .

     به عبارت دیگر نیک و بد و زشت و زیبا از زمانی بوجود میایند که بشر پا به عرصه وجود میگذارد و نیروی تشخیص و تمیز او به کار می افتد و به طوری که در بند سوم از هات 30 یسنا آمده است : آن دو گوهر همزاد درآغاز درعالم تصویر پدیدار می گردند که یکی نیکی و دیگری بدی در اندیشه و گفتار و کردار .

      چنانچه از مفاد بند بالا روشن می گردد دو گوهر سپنتا و انگره دو مینو و دو گوهر همزادی هستند که در برابر هم قرار گرفته اند و درعالم اندیشه به صورت نیک وبد ظاهر میگردند . اصلا مفهوم خود " مینو " اندیشه و منش میبا شد که یکی گوهر پاک یا اندیشه فزاینده و سازنده است و دیگری گوهر ناپاک یا اندیشه ویرانگر و تباه کننده .

      انگره مینو که بعدها درزمان ساسانیان به صورت اهریمن تغییر شکل یافته است نمیتواند خالق شر باشد و در برابر اهورامزدا ، هستی بخش دانای بزرگ و سر چشمه نیکیها قرار گیرد .اهریمن در نهاد بشر وجود و بستگی به اندیشه ویرانگر شیطان صفتان و دد منشان داشته و به هیچ وجه وجود خارجی ندارد .

      به عبارت دیگر میتوان سپنتا مینو و انگره مینو را به فرشته خوئی و اهریمن صفتی تعبیر کرد که هردو در خوی و خصلت و اندیشه و نهاد انسان قرار دارند و ازو جدا  نیستند منتها بنا به آخر بند 3 همین یسنا دانایان و فرزانگان راه نیک و درست را برمیگزینند ولی نابخردان چنین نخواهند کرد و به بیراهه خواهند رفت " شخص نادان و کود دل گرفتار هوای نفس و کج خیالی خود شده و به راه خطا خواهد رفت و در نتیجه کارهای ناشایست و غیر انسانی ازو سر خواهد زد و رفته رفته ددمنشی و اهریمن صفتی دراو ظهور و بروز خواهد نمود و تجسمی خواهد بود از اهریمن انسان نما ولی شخص فرزانه و دانشمند راه نیک اختیار خواهد کرد و بر هوسهای نفسانی خویش مهار خواهد زد و با کارهای انسانی و شایسته خود فرشته ای خواهد شد به صورت انسان ".

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد