یسنا/ سرود سی ام بند نهم"و بدینسان از آن تو باشیم که این جهان را آباد و بارور می سازند.
آنجا که شیوه های خردمندانه و هنجار دادگری سروری دارند
زیرا در آن زمان اندیشه و منش
با آگاهی و دانش همراه و هم سنگ است."
در اینجا به روشنی دیده میشود که هر کس میتواند در آبادی و باروری جهان که نقش
سوشیانت و رهایی بخش است بکوشد و بد ینوس یله از آن اهورامزدا، و دشمن دروغ و
پلیدی باشد.یکی از بزرگترین پایههای آیین زرتشت تازه کردن زندگی و آباد کردن جهان
است هر زن و مرد باید در انجام این وظیفه بزرگ کوشا باشند.
کار و کنش رهایی بخش بر مدار خرد و هنجار دادگری استوار شده و باید اندیشۀ آبادانی و
نوسازی به همراه دانش و از روی خردمندی انجام شود. بد ین ترتی ب در آیین زرتشت
انسان باید بکوشد فردایش بهتر از امروز باشد. و در ای ن راه از بالاتر ین مرحله علم یو
پیشرفتهای ممکن بهره بگیرد. بر طبق این آیین همه چیز در تحویل و تحول است و هر
لحظه با لحظه دیگر تفاوت دارد. باید کوشید اندیشه انسانی با پیشرفت ها ی علم یهم
سنگ و هم ساز شود. توقف وایستایی در زمان و در حالت موجود و در جا زدن خود، نوعی
واپس گرایی و از دیگران عقب ماندن است. برای جنبههای گوناگون زندگ ی انسان ، در
آیین زرتشت هیچ غالب و کادر همیشگی که بر آدمیتحمیل شود وجود ندارد . در امور
جزیی زندگی هرگز دستور نمیدهد و دخالت نمیکند. به جز دگمها و اصول پایدار اخلاقی
که کلی ، همگانی و جهانی هستند یعنی پیروی از راستی ، منش نی ک ، نیرومند ی روان و
ت ن، پارسایی، تندرستی ، به سوی جاودانی و اهورامزدا رفتن دستور دیگری نمیدهد. بدیهی
است آن پایهها و اصول کلی در همه جا و هر زمان برای هر کس قابل پذیرش و عمل ی
است ولی امور جزیی و روابط اجتماعی و اقتصادی را انسانها، در هر زمان بر طبق نی از
خود میتوانند وضع و اجرا کنند. آنچه به نام آیین زرتشت و آموزشهای گاتایی است جنبه تشریعی و قانونگذاری ندارد و دین زرتشت یک دین شریعتی نیست که برای امور جزیی
زندگی از قبیل خوردن و خوابیدن و نظافت کردن و غیره مقرراتی وضع کرده باشد، چون
هر مقررات و قانون جزیی مربوط به زندگی و روابط فردی یا اجتماعی بنا به نیازمندیها و
پیشرفت جامعه انسانی باید تغییر کند و دگرگون شود. آموزشهای زرتشت بد ین جهت
جاودانی و همیشه قابل اجرا است که فقط درباره اصول اخلاق ی بر پا ی هها ی راستی و
خردمندی استوار شده است.
چنانکه از هات30 و 45 گاهان برمیآید جهان هستی جلوهگاه پیدایش دو نیروی اهوراآفریده کاهنده(:انگره) و افزاینده(:سپنته) است. نیروی افزاینده(:سپنتامینو) مبین فعل حرکت در هستی است و بن زندگی گیتی و حرکت جهان بسوی آبادانی، پیشرفت و بالندگی و تازه شدن در راستای نیروگان اوست. دیگری نیروی کاهنده (انگرهمینو) است که جهان را بهسوی سکون، ویرانی، پسرفت و نازندگی میکشاند. «سودمندی و زیانمندی»، «زشتی و زیبایی»، «حرکت و سکون» و... مفهوم و معنی پیدا میکند. اساسا" در هستیشناسی زرتشتی از وجود نیروگان این دو نیروی همزاد اما متضاد افزاینده و کاهنده است که زندگی گیتی معنی پیدا میکند و انسان با واقعیت انسانی خویش در میان این دو نیروی افزاینده و کاهنده ایستاده است. فکری که از یک جهت میآید او را بهسوی فراتر از واقعیت انسانی خویش، یعنی تعالی و جاودانگی میخواند و دیگری او را بهسوی فروتر از واقعیت انسانی خویش یعنی سقوط، ذلالت و پوچی(:حرمان) میکشد.
در برآیند این دو نیرو است که در عرصهی هستی«زندگی و نازندگی»، «نیکی و بدی»،