راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

روانشاد میرزا سروش لهراسب

میرزا سروش لهراسب

در سال 1283 خورشیدی در باغ جمشید آباد تهران زاده شد. مادرش گوهر خداداد زارع پارسی و پدرش تیرانداز مهربان لهراسب بود. میرزا سروش در سال 1316 خورشیدی با دختری از خانواده ای پارسی به نام پروین ازدواج کرد

میرزا سروش تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه زرتشتیان، دارالفنون و در کالج آمریکاییان که اینک دبیرستان البرز است گذرانید و زبان انگلیسی را نیز تکمیل نمود . در همین زمان یعنی سال 1303 خورشیدی به خواهش ارباب کیخسرو شاهرخ برای مدیریت و سرپرستی دبستان دینیاری یزد اعزام گردید
وی پس از سه سال اقامت در یزد به تهران بازگشت و دوباره به دستور انجمن زرتشتیان وقت و ارباب کیخسرو شاهرخ رهسپار یزد شد تا مراکز بزرگ آموزشی و تربیتی مارکار یزد را بوجود آورد
میرزا سروش نظارت و سرپرستی چهارده باب دبستان های تابعه انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی و حتی ساختمان برخی از آنها را به عهده گرفت، وی که صادقانه به فرهنگ این مرز و بوم خدمت کرده بود به دریافت دو مدال طلا از سوی پشوتن مارکار و دو مدال درجه اول علمی از دست وزرای وقت آموزش و پرورش نایل آمد . میرزا سروش نماینده تام الاختیار انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی در ایران بود

                                                                            
آن روانشاد نظارت بر ساختمان برج گاهنمای فردوسی شهر یزد (برج ساعت) ، هدیه پشوتن مارکار و نظارت در ساختمان و اداره زایشگاه بهمن، همچنین نظارت، سرپرستی و رسیدگی به مطب و داروخانه سروش تاتا را بر عهده داشت. میرزا سروش عضو شورای فرهنگی یزد، همچنین انجمن شهر شهرستان یزد بود. وی مدت چهار سال تمام علاوه بر مشاغل یادشده ، در سمت مدیریت کارخانه “درخشان یزد” انجام وظیفه نمود و کارخانه را از ورشکستگی نجات بخشید. برپا داشتن جشن ها، تاسیسات و سدهای پیش آهنگی، کتابخانه، انجمن های ورزشی، سخنرانی های ماهیانه در موسسات مارکار از ابتکارات وی بود. وجود مجتمع بزرگ دینی تربیتی و زیارتی مارکار در تهران نشانه ای از دور اندیشی و آینده نگری آن روانشاد بود. میرزا سروش در کارها و امور اجتماعی نیز حضور فعال داشت و سالیان متوالی عضویت انجمن زرتشتیان یزد و دبیری انجمن همگانی را که خود پایه گذار آن بود بر عهده داشت . وی نویسنده و شاعری چیره دست و توانا بود و همیشه این شعر را که سروده خود اوست زمزمه می کرد
خدایا در خوراک و خواب و وستا         شتابم سوی تو دادار یکتا
و حاجتش برآورده شد و مشاهده شد که بیش از سه روز زمین گیر و بستری نشد. میرزا سروش در سالهای پایانی عمر خود یکه و تنها زندگی می کرد و در سال 1371 خورشیدی این اشعار را که نموداری از زندگی و پیری خود بود سرود
مرا لرزد همی دست و سر و پا، نباشد هیچ عضوی پای برجا
منم هشتاد و هشت بس پیر و فرتوت قدم اندر قدم نزدیک تابوت
او مثبت و مفید زندگی کرد . خوشنام زیست. با ایجاد مدرسه های بسیار و سرپرستی آنها با جهل و نادانی مبارزه کرد . فرهنگ یزد و زرتشتیان یزد را پربار ساخت و با دنیایی خاطره خوب در روز اشتاد ایزد و اردیبهشت ماه 1374 خورشیدی با کوله باری از خوبیها و نیکیها و خدمت به جوانان و یتیمان به جاودانگی پیوست. و به راستی که وی سوشیانتی بود در زمانه خویش .نام نیکش تا ابد جاوید و پاینده باد

با سپاس ازhttp://bemoonkhodadad.blogfa.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد