راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هرچه گوید، جای هیچ اکراه نیست

 

در طریقت هرچه پیش سالک آید، خیر اوست

در صراط مستقیم ای دل، کسی گمراه نیست  **

 

تا چه بازی رخ نماید، بیدقی خواهیم راند

عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

 

چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش

زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

 

این چه استغناست یا رب، وین چه قادر حکمت است

کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

 

صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب

کاندرین طغرا نشان حسبه للله نیست  **

 

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو، بگو

کبر و ناز و حاجب و دربان، بدین درگاه نیست  **

 

بر در میخانه رفتن، کار یکرنگان بود

خود فروشان را به کوی می فروشان، راه نیست  **

 

هر چه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست

ورنه تشریف تو بر بالای کس، کوتاه نیست

 

بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است

ورنه لطف شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست

 

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربی است

عاشق دردی‌کش اندر بند مال و جاه نیست  **
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد