بنا به معتقدات زرتشتی؛ در آغاز آفرینش به
خواست اهورامزدا؛ در مهر روز مهرماه دو ساقه ریواس به هم پیچیده از زمین
سر براوردند و گیاه کم کم از صورت گیاهی به صورت دو انسان درآمدند که در
قامت و صورت شبیه هم بودند؛ یکی مذکر به نام « مشیه» و دیگری مونث به نام
«مشیانه».
در کتاب « بندهش » فصل ۱۵ آمده است: « آنگاه
اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود در کالبد مشیه و مشیانه بدمید
و آنان جاندار گشتند. پس به آنان گفت شما پدر و مادر مردم جهان هستید. شما
را پاک و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردار نیک به کار بندید؛ و
دیوان را پرستش مکنید. پس مشیه و مشیانه از جای خود به حرکت آمدند٬ و خود
را شستشو کردند٬ و نخستین سخنی که بر زبان راندند این بود اهورامزدا یگانه
است. او آفریننده ماه و خورشید و ستارگان و آسمان و آب و خاک وگیاهان
جاندارنست». چنانچه ملاحظه میشود؛ در دین مزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر
آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یک ریشه تکوین می یابند با هم از زمین
سربر می دارند و یکسان رشد می کنند و اهورامزدا با آنان بیکسان و با یک
زبان سخن می راند و دستور واحدی برایشان مقرر می فرماید. آن دو پس از اقرار
به یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که به زبان می رانند این است « هر یک از
ما باید خشنودی و دلگرمی و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند.» از این گفتار
برمی آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد را به یکدیگر تفوق و امتیازی
نیست٬ و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین
زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد
یکسان و برابر است. بنا به معتقدات دینی زرتشتیان هنگامی که « سوشیانت»
موعود نجات بخش آخرالزمان از شرق ایران و حوالی دریاچه هامون ظهور می کند
از هر گوشه ایران پاکان و دینداران به او می پیوندند. تعداد آنان سی هزار
نفر است که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر زن خواهد بود.
عظمت مقام زن
را در آیین زرتشت از اینجا می توان دانست که بنا به معتقدات زرتشتی از شش
امشاسپند دین زرتشت٬ سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند.
سه امشاسپند مذکر عبارتند از
۱- بهمن یا وهمن یا وهومن که به معنای خرد کامل است.
۲- اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است.
۳- شهریور یا خشتروییریه که به معنی حکومت بر خویش٬ خویشتن داری٬ و شهریاری آسمانی است.
۴- اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است.
۵- خرداد یا اروتات که نمودار کمال٬ رسایی؛ شادی و خرمی و موکل بر آبهاست
۶-
امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی مرگی است؛ همچنین تعدای از ایزدان
مذاهب زرتشت که در مرتبه پایین تری از امشاسپندان هستند(امشاسپند ملک؛ و
ایزد فرشته) ضمیر مونث دارند.مثلا پس از درگذشت انسان در سپیده صبح چهارم؛
در سر پل چینوت؛ مهر و سروش و رشن از روان درگذشته درباره اعمال و کارهای
او پرسش می کنند. مهر ایزد و سروش ایزد از ایزدان مذکر؛ و رشن ایزد از
ایزدان مونث است. همچنین ایزد دینا که به معنی وجدان و دین است؛ با رشن
ایزد همکاری دارد.
ایزد چیستا که به معنی دانش و خرد است نیز مونث
است. زرتشت از این ایزد بارها کمک طلبیده است. دیگر از ایزدان مونث اشی است
که فرشته دهش و بخشایش و آسایش است. و زرتشت در گاتها او را چنین ستوده
است: « جهان از او راه رسم خداپرستی گرفت و اهریمن راه عزیمت گزید». در
ایران باستان زرتشتیان زناشویی را تنها به منظور رفع حوایج جسمانی و جنسی
انجام نمی دادند. بلکه برای آن هدف و آرمانی بسیار عالی و مترقی داشتند.
این هدف فراهم کردن وسایل پیشرفت معنوی و غلبه نهایی نیکی بر بدی بود.
تعالیم زرتشت بشر را در راه رسیدن به عالیترین مدارج روحانی یعنی فراهم
نمودن و تسریع ظهور سوشیانت و غلبه نیکی بر بدی هدایت می کند. هدف از
زناشویی مشارکت در نهضت بزرگ روحی است که در بیشتر ادیان الهی به بشر وعده
داده شده است.
بنابراین؛ زناشویی در دین زرتشت عملی مقدس و ستایش
انگیز است که از هر گونه تحقیر و تبعیض و نابرابری به دور است. به قول گیگر
از خصوصیات موقعیت حقوقی زن و برابری او با مرد در دین زرتشت آن است که
همانطوری که مرد پس از زناشویی به لقب « نمان پیتی » یعنی سرور و کدخدای
خانه ملقب می گشت؛ زن نیز از زناشویی به لقب « نمانوپیتی » یعنی نور و فروغ
خانه ملقب می گشت به عبارت دیگر مرد کدخدای و زن کدبانوی خانه بود. به قول
همین دانشمند بزرگ آلمانی؛ و نویسنده کتاب « تمدن ایرانیان خاوری» زن پس
از ازدواج در صف همسری شوهر قرار می گرفت؛ نه در ردیف اموال و یا از تابعین
او. به عبارت دیگر زن کنیز و برده مرد نبود٬ بلکه همسر و همدل و همراه مرد
بود و در کلیه حقوق با مرد بربار و در جمیع امور با او شریک به شمار می
آمد.
.»
به طوری که می بینیم در زندگی زنان و مردان پارسا
یکسان مورد خطاب قرار میگیرند. پس از مرگ نیز به روان و فروهر هر دوی آنها
یکسان درود فرستاده می شود. در یشت ها آمده است: « فروهر همه مردان و زنان
نیک را می ستاییم. در فصل ۳۸ یسنا آمده است: « ای اهورامزدا زنان این
سرزمین را می ستاییم و زنانی که آیین راستی و نیکی برخوردارند.» در فروردین
یشت؛ که طولانی ترین یشت اوستا است؛ بر فروهر زنان و مردان نیک جهان یکسان
درود فرستاده شده است. زن زرتشتی در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان
هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار
تاریخی خود را می گذاراند. همانطور که گفته شد نمونه کامل آن ماندانا مادر
کورش بود؛ که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از
قبیل آتوسا؛ پانته آ؛ رکسانا ؛ آرتمیز؛ و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی
در این دوران است و مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است. از
حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده٬ الواحی به دست
آمد که نشان می دهد در ساختمان تخت جمشید عده زیادی از زنان مانند مردان
مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان
دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه های جهان ضبط است.
پ مطابق قوانین اوستا
۱- زن حق مالکیت داشته و می توانسته دارای خود را مستقلا اداره کند.
۲- زن می توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.
۳- زن می توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به نام او امور را اداره نماید(در صورت بیماری شوهر)
۴- زن می توانسته از شوهر ستمگر و بدرفتار خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد.
۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دخترخود را شوهر دهد.
۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد.
۷- زن می توانسته است داور یا وکیل شود.
۸ – زن می توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.
همچنین
اوستا برای دختر و پسر از حیث تعلیم و تربیت هیچ فرقی قایل نیست و در
هوسپرم نسک آمده: « رای اهورامزدا٬ به من فرزندی عطا کن که بتواند از عهده
انجام وظایفش برآید و مسئولیت خود را درباره خانه و خانواده و شهر و کشور
احساس کند( دختر یا پسر مطرح نیست).
آینه تمام نمای خصایص و روحیات و
اعمال و نحوه زندگی و شخصیت باطنی و آرزوهای مردم ایران باستان است و می
تواند ما را در این راه رهنمون باشد. همانطور که در صحنه های پر حادثه و
حماسه ساز آن مردان بزرگی چون کاوه٬ و رستم و اسفندیار و سیاوش و سهراب و
کیخسرو را می بینیم٬ با زنان دانا و خردمنی چون فرانک و سیندخت و گردآفرید و
رودابه و تهمینه و کتایون و فرنگیس و کردیه و پوراندخت و آزرمیدخت و .....
روبرو می شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره گری کارهای بزرگ و خلاقه
ای را انجام داده ؛ و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده اند.
آنچه
فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه
تمام روایات و اخبار تاریخ کهن ایران است که سینه به سینه حفظ شده و یا
کتابت گردیده و سرانجام به دست فردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم
محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته بینانه ای که در قرون سوم و چهارم
هجری در مورد زنان معمول یا درایت و امانت داری ستایش انگیزی همان اخبار و
روایت و شنیده ها را که درباره زن عهد باستان به دستش رسیده و نمودار ارج و
اهمیت زن ایرانی در آن دوران است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی
و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده ؛ معرفی کرده است.