رهیافتی به مفهوم مرگ در جهان بینی زرتشتی
گذارشی از موبد کامران جمشیدی
دانش دین و دانش روز به ما می آموزند که در این جهان هیچ چیز از بین رفتنی
نیست و هر چه هست دگرگونی در شکل و فرم است. هیچ انرژی و نیرویی از بین
نرفته و تنها به شکل های دیگر انرژی دگرگون می شود. ماده نیز، که خود شکلی
از انرژی است با واپاشی و به هم آمیختگی خود با ماده های دیگر دگرگونه می
شود. بنابراین انسان نیز که بنیان های تشکیل دهنده او تن و جان و روان می باشند در چهار چوب همین قانون مندی قرار می گیرد زیرا که او نیز بخشی از این آفرینش می باشد.
پس
از رویدادن پدیده ی “ مرگ”، که به راستی مفهوم آن “ دگرسانی” یا “زایش
دوباره” و یا “ درگذشتن و پیشروی” می باشد، دگرگونی های زیر در انسان روی
می دهد:
1ـ
دگرگونی تن: تن که به هم آمده است از مقداری گوشت، پوست، استخوان، رگ، پی،
و غیره در زمان بسیار کمی پس از مرگ بر اثر گرما، نَم، باد و هوا و کارکرد
جانوران و حشره ها پوسیده و پلاسیده شده و به شکل آخشیجی (عنصری) از هم
واپاشیده شده و هر آخشیجی به سرچشمه ی خود باز می گردد و یا پس از درآمیختن
با دیگر چیزها، پیکر جدیدی را می سازند ولی به هر روی کوچکترین ذره ی آن
از بین نمی رود و نابود نمی شود.
2-
جان، نیروی جنبش بدن بوده و به سان دیگر نیروها مانند گرما و برق، آغاز و
انجامی دارد. وجود این نیروها از پایه بستگی به دستگاه های آفریننده و یا
دگرگون کننده ی آنها دارد که اگر آن دستگاه از هم بپاشد، دیگر آن نیرو
تولید نمی شود. بدن ما نیز اینچنین است و هنگامی که یکی از اندام های
بنیادین آن خراب شده و از هنجار خود بیرون رود، دیگر نیروی جان تولید نمی
شود.
3ـ
جاودانی روان: گفتیم که در این جهان هیچ چیز از بین نمی رود. روان انسان
نیز در چهار چوب همین قانونمندی اشایی قرار دارد. در پیش گفته شد که “
روان” یک نام گذاری کلی است از رویهم نیروها و پدیده هایی که “ درون انسان”
را پدید می آورند، همانا:
مَنَ،
دین یا وجدان، بَئودا، سروش و فروهر که اینها همه بخش هایی هستند از دو
نهاد یا ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه، که از این دو نیز می توان با نام
“آگاهی” یاد کرد.
پس
از مرگ تنی، فروهر که از سرچشمه ی خود اهورامزدا، برای راهنمایی و روشن
نمودن راه پیشرفت در درون انسان کار می کرد به سرچشمه ی خود باز می گردد و
می ماند “ آگاهی” که “وجدان” را در خود دارد و این وجدان که به راستی پیامد
و برآیند و کارنامه ی زندگی انسان است، درجه و پایه ی تکاملی روان را در
این هنگام روشن می نماید که همین ، آغازی است برای ادامه ی راه تکاملی آن.
در
اینجا می بایست بر این نکته پافشاری شود و به روشنی بیان گردد که بر پایه ی
آموزش های گاتها، نتیجه ی تمامی کردارهای انسان به او باز می گردد و از
آنها رهایی نیست و تا زمانی که انسان خود را از چنگال اندیشه و گفتار و
کردار نادرست نرهانیده باشد رسیدن او به سرانجامِ راه به سادگی انجام نمی
گیرد زیرا همانگونه که در پیش گفتیم ، زرتشت گفت:
«
روان های دروغکاران بدفرمان، بدکردار، بدگفتار، بدوجدان و بداندیش از روی
تیره ی درونی خود برخواهند گشت، همانا که مقیمان خانه ی دروغ می باشند.»
“ روان شهریاران ستمگر و بدکاران و زشت گفتاران و سیه دلان و کج اندیشان و هواخواهان دروغ به دوزخ یا سرای دروغ ( دروجو دِمان druju demana ) باز خواهند گشت، زیرا ضمیر روشن آنها رو به تیرگی نهاده است و از روشنایی و حق دور گشته اند.» [i]
اما این بدان چم نیست که راه رسیدن به سرمنزل مقصود یا به گفته ی گاتها خانه ی اندیشه نیک و یا سرای سرود و ستایش (گرو دِمانَ Garo demana
) که همان سرچشمه ی آگاهی یا اهورامزدا می باشد، برای همیشه بسته است،
بلکه این چنین روان های کج اندیش و گفتار و کردار نیز می توانند با بازگشتن
و روشن گرداندن آیینه ی دین و وجدان و نهاد خویش به روشنایی دست یابند و
خویشتن را به رسایی و رستگاری نهایی برسانند و جاودان گردند.
هموارترین
و کوتاه ترین و خردمندانه ترین راه آن است که این فرآیند رسایی و رستگاری
در همین زندگی پیموده شود زیرا که تمامی زمینه ها در انسان فراهم می باشد و
این تنها اوست که باید گرد و غبار را از دیدگان خرد و وجدان خود بزداید،
راستی ها را دریابد، بزرگی و ارزش خود را بشناسد و با بهره بردن از نیروهای
تنی و روانی خویش و با کوشش و پشتکار و نیرومندانه به آباد و آزادسازی
خویش و همبودگاه وجهان بپردازد تا اهورامزدا را خشنود و خود را خوشبخت
گردانده، به “هَئوروتات اَمِرِتات” یا رسایی همیشگی دست یابد. ایدون باد.
[i] گاتها برگردان موبد فیروز آذرگشسب