راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

اسناد بر مکتوب بودن گاتها

خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :
«یکی از کهن ترین نمونه خط هایی که می شناسیم، خط دین دبیره است. اسناد گواهی می دهند که این خط یا به دست اشوزرتشت پدید آمده است، یا در دربار گشتاسب بکار می رفت و هنگامی که زرتشت "گاتها" را سرود و به گشتاسب و پیرامونیان او سپرد، آن را به خط دین دبیره نوشتند و در جایی به نام "دژنپشت" نگهداشتند».



آنچه بازگو شد، بخشی از سخنان سورنا فیروزی، پژوهنده ی تاریخ، در نشست بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان بود. او در آغاز به این نکته اشاره کرد که جدای از نشانه ها و سندهای بسیاری که نشان از مکتوب بودن "گاتها" در زمان اشو زرتشت می دهند، از خود "گاتها" نیز سند ارزشمندی به دست می آید که گواه روشنی است بر مکتوب بودن "گاتها"ست، و نه شفاهی بودن آن. اما تاکنون اشاره ای به این سند نشده است. فیروزی در ادامه افزود:« در یسنا- هات 46- از بند یک تا پایان بند 13، اشو زرتشت گله مند است و می گوید:"به کدام زمین روی آورم و به کجا بروم؟". این سخن، نشان از نومیدی او دارد. زرتشت هنوز از مخالفان خود خرده گیری (:انتقاد) می کند. اما یکباره در بند 14 از گروندگان و ایمان آورندگان تازه، همانند فرشوشتر و جاماسب، یاد می کند. پیداست زرتشت شنوندگان (:مخاطبان) تازه ای یافته است و اکنون زمان آن رسیده است که سروده های دیگری به بندهای سیزده گانه ی پیشین بیافزاید. روشن است که اگر بندهای پیشین شفاهی بودند، بی گمان در این بازه ی (:فاصله ی) زمانی فراموش می شدند و از یاد می رفتند. اما چون مکتوب بوده اند، اشو زرتشت پس از یافتن ایمان آورندگان تازه، بندهای مکتوبی را که پیش تر نوشته بود، ادامه می دهد و سرودهای تازه ای به هات 46 می افزاید».
به سخن فیروزی، در اسناد کهن بازمانده نیز اشاره های فراوانی هست که ما را به اینجا می رساند که بگوییم "گاتها" مکتوب بوده است. به نوشته ابن ندیم:"در زمان پادشاهی گشتاسب، نامه نگاری کم بود"؛ از این اشاره درمی یابیم که نامه نگاری در آن زمان روایی داشته است، اما کمتر از این شیوه ی آگاهی رسانی بهره برده می شد. باز در تاریخ تبری دیگر می خوانیم که گشتاسب اوستا را بر روی 12 هزار پوست گاو "نوشت" و سپس در دژنپشت نگهداری کرد. این هم که در سندها آورده اند که اشو زرتشت کتاب خود را به گشتاسب "عرضه" کرد، نشانه ی دیگری از مکتوب بودن "گاتها"ست. حتا سندها از این هم پیش تر رفته اند و پیدایش خط را به روزگار جمشید رسانده اند و ابن ندیم دگربار نوشته که نخستین کسی که به خط ایران نوشت، "بیوراسب" بود. باز می خوانیم که فریدون هنگامی که کشور را میان پسران خود بخش کرد، آن را مکتوب ساخت. فیروزی گفت:«همه ی آنچه بازگو شد، نشان از این دارد که "گاتها" چه به گونه ی مکتوب به گشتاسب سپرده شده باشد، چه شفاهی، ایرانیان در زمان گشتاسپ، خط را می شناختند و "گاتها" را بدان خط نویسانده اند و سپس نگهداری کرده اند».
فیروزی سپس با اشاره به دیدگاه "کریستن سن"، ایران شناس دانمارکی، درباره ی پیدایش خط در ایران، گفت:«شگفت است که کریستن سن همه ی این اسناد گوناگون و پرشمار را نادیده می گیرد و می نویسد که نگهداری اوستا در دژنپشت، از پندارهای روزگار ساسانی است و خط اوستایی را ساسانیان پدید آوردند! در حالی که می دانیم که آواهای خط ساسانی بسیار کمتر از خط دین دبیره است؛ پس چگونه ساسانیان می توانستند از خطی که آواهای کمتری دارد، به خطی برسند که بسیار پرآوا تر بوده است؟»
سورنا فیروزی با اشاره به این که نگاه امروزین دانشکده های زبان شناسی جهان به پیدایش خط در ایران نیز چیزی همانند سخنان کریستن سن است، گفت:«آنها به پیروی از کریستن سن ادعا می کنند که تا زمان داریوش بزرگ، ایرانیان خط نداشته اند. هیچ کدام از باستان شناسان و زبان شناسان ایرانی هم سندها را نمی نگرند و اعتراض نمی کنند تا نادرستی چنین سخنی آشکار شود. اما یک اروپایی به نام "نارمن شارپ" در کتاب "فرمان های شاهنشاهان هخامنشی"، نادرستی و بی ارزش بودن چنان پنداری را نشان می دهد و با شماری دلیل، می گوید که خط در ایران پیش از روزگار داریوش هخامنشی بوده است و ایرانیان خط را بکار می بردند».
به سخن فیروزی اگر تاریخچه ی پیدایش خط را در جهان بنگریم و آن را با پدید آمدن خط در ایران بسنجیم، نشانه های دیگری بر مکتوب بودن "گاتها" و بودن خط در ایران پیش از هخامنشیان می یابیم. او گفت:«کهن ترین نشانه ای که از خط چینی به دست آمده است به 6600 پیش از میلاد می رسد؛ یعنی زمانی پیش از تاریخی که اسناد کلاسیک برای پیدایش اشو زرتشت برمی شمارند. آنها زرتشت را در هزاره هفتم پیش از میلاد (5000 سال پیش از نبرد تروی) می دانند. یک نمونه ی خط کهن دیگر در مجارستان با نام "تارتاریا" پیدا شده است و زمان آن به 4500 پیش از میلاد می رسد. در یونان نیز خطی از 5200 پیش از میلاد (900 سال پس از زمان کلاسیک) به نام "دیسپیلیو". در حوزه تمدنی دره ی سند نیز در 3 هزار سال پیش از میلاد خطی پدید آمد که همسانی بسیاری با خط یافته شده جیرفت (2200 پ.م) دارد». فیروزی از خط مصریان نیز یاد کرد و افزود:«آنها از سه خط "هیروگلیف"، "هیراتیک" و "دموکریت" بهره می بردند. من هشت همسانی میان دو خط اوستایی و هیراتیک یافته ام که ریشه خط بدون پشتوانه تاریخی هیراتیک در مصر هزاره دوم پ.م را نشان می دهد.
ویژگی های یگانه ی خط میخی فارسی باستان در کتیبه ی بیستون، از دیگر موضوعاتی بود که فیروزی به آن پرداخت و گفت:«چنان ویژگی هایی را در هیچ کدام از خط های باستانی نمی توان یافت. نخست آن که در این خط، سطرها تعریف شده اند. دیگر آن که در خط میخی فارسی از آوانگاری کاسته شده و به سوی حرف نگاری گرایش پیدا کرده است. از همه مهم تر آن که این خط، یک نشانه ی جدا کننده ی واژه ها دارد. این نشانه را در هیچ خط باستانی دیگری نمی توان یافت. چنین خطی، با نشانه هایی از این دست، بی گمان ریشه در پیش از روزگار داریوش بزرگ داشته است. همانندی خط هندسی جیرفت (2200 پ.م) با خط میخی باستان نیز این سخن درست را پیش می کشد که خط جیرفت، الگویی برای خط هخامنشیان بوده است». سورنا فیروزی در پایان گفت:«در لوحه ای که از جیرفت به دست آمده است، تکرار حرفها دیده می شود. درست است که این خط تاکنون خوانده نشده است، اما اگر بجای هر کدام از آن نشانه ها، حرفی بگذاریم و آنگاه برپایه ی آن حرفهای قراردادی، بکوشیم آن را بخوانیم، می بینیم که سطرهایی آهنگین است. این در زمانی است که هنوز شعر در میانرودان (:بین النهرین) پدید نیامده بود».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد