|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«شاهنامه
از هنگامههای دشوار و پُر فراز و نشیب تاریخ سرزمینمان گذر کرده و به
روزگار ما رسیده است. این کتاب، میراث مینوی گرانبهایی است که راه زندگی
ایرانی را به ما میآموزد. اگر میخواهیم بدانیم که چگونه میتوان ایرانی
بود؟ باید به سراغ شاهنامه برویم. یا اگر میخواهیم بدانیم چگونه میتوان
از بیراهه رهایی یافت و راه درست را پیدا کرد؟ باز این شاهنامه است که به
یاری ما میآید.»بابک سلامتی، شاهنامهشناس، در نشستی با
عنوان «میراث معنوی فردوسی بزرگ»، افزون بر سخنانی که از او بازگو شد، رنج
30 سالهی فردوسی در آفرینش شاهنامه و ماندگاری هزار سالهی کتاب او را
حماسهای دانست که باید در کنار دیگر حماسههایی که در شاهنامه از آنها
سخن رفته است، نام بُرده شود. او گفت:«برای ماندگاری شاهنامه، گاه ناچار
بودهایم بیتهایی را به آن بیفزاییم تا خودکامگان آسیبی به شاهنامه نزنند و
گمان ببرند این کتاب همسو با اندیشههای آنهاست. گاه نیز با نذر و نیاز و
آرزو، شاهنامه را رونویسی کردهایم تا بر شمار دستنویسهای آن بیفزاییم.
من خود دستنویسی از شاهنامه را دیدهام که دارندهی آن نذر کرده بود که اگر
پسر بیمارش تندرستیاش را بازیابد، 3 بار شاهنامه را از آغاز تا پایان
رونویسی کند. پس ماندگاری شاهنامه، در گذر از این سدهها، خود حماسهای
بزرگ است.»
سلامتی «ملی بودن» را از ویژگیهایی برشمرد که شاهنامه را برخوردار از میراثی مینوی میسازد. به سخن او، اما این ویژگی، با همهی ارزشی که دارد، هرگز برتر از ویژگیهای انسانی نیست. در شاهنامه هیچگاه ایرانی بودن، برتر از ارزشهای انسانی شناخته نشده است. چرا که پهلوانان بزرگ شاهنامه، نژادی دو سویه دارند و مادرانشان از انیرانیان(:غیر ایرانیها) هستند؛ همانند رستم، اسفندیار، سیاوش و سهراب که فرزندان مادرانی غیر ایرانیاند. پافشاری شاهنامه بر این است که آنچه «گوهر» است و برتری برای هر پهلوان شناخته میشود، تنها گوهر ایرانی نیست. درست است که در شاهنامه ایرانیان نماد نیکی شناخته میشوند؛ اما در نزد تورانیان هم میتوان انسانهایی با گوهرهای نیک یافت. ![]() سلامتی در ادامه افزود:«پیوندهای زناشویی شاهنامه هم نشان از این دارد که ملیت بالاتر از ارزشهای انسانی نمینشیند. هرگاه در شاهنامه مهر و دل و دلدادگی روی میدهد، اگر ملیت بخواهد جدایی میان دلدادگان بیفکند، شکست میخورَد و ناپایدار میشود. بهترین نمونهی چنین سخنی، داستان "زال و رودابه" است، یا "بیژن و منیژه". مرگهای شاهنامه هم به ما میگویند که آنچه اهمیت دارد، ارزشهای انسانی است. در شاهنامه، مرگهای دردناک تنها از آنِ پهلوانان ایرانی نیست. مرگ "پیران"، وزیر افراسیاب، و سهراب، که به ایران تاخته بود، هم دردناک است.» سلامتی سپس به دیگر ویژگیهایی پرداخت که از شمار میراثهای مینوی شاهنامه شمرده میشوند. او «میراث هنری شاهنامه» را یکی از آن ویژگیها دانست و افزود:«شاهنامه همانند اقیانوسی بیکران و رنگارنگ است که هنرهای ایرانی را در خود نهفته است. اینکه شاهنامه بیش از هزار سال پایدار مانده است، گواه هنر بزرگ فردوسی است. حماسهنامههایی داشتهایم که امروزه یا فراموش شدهاند و در گوشهی کتابخانهها ماندهاند، یا آنچه از آنها میدانیم، بیتهایی کمشمار است. اما شاهنامه حماسهای دیگرگون است که ارزشهای هنری بسیاری دارد. حتا همروزگاران فردوسی هم پی به تواناییهای هنری فردوسی بُرده بودند و میدانستند که او میتواند با هنر والایش، میراث و هویت ایران را جاودانه کند.» سلامتی 3 ویژگی خردورزی، رفتار و کردار برپایهی «اشا» و دادگری را نشانههایی برای «ایرانی بودن» دانست که در شاهنامه بر آنها پافشاری بسیار شده است. او گفت:«خرد یکی از پُر بسامد(:تکرار)ترین واژهی شاهنامه است. ارزش آن تا بدانجاست که فردوسی پس از ستایش خداوند، بیدرنگ به ستایش خرد میپردازد. اما خرد را با عقل، یکی نمیداند. خرد، پیشبرنده است، نه برجای نگهدارنده. درحالی که عقل، که از "عقال" بهمعنای "پایبند شتر" برگرفته شده، ویژگی کسی است که کمتر کار نادرست انجام میدهد. از سوی دیگر، شاهنامه به ما میآموزد که رفتار و کردار ما میباید برپایهی "اشا" باشد؛ یعنی راستی. اشا، هنجار و قانون حاکم بر جهان است؛ هنجاری که مردمان را بهسوی پیشرفت میبَرد و سنجهای برای شناخت اندیشه و گفتار و کردار انسان است. به همینگونه باید از دادگری نام بُرد که با اشا پیوند نزدیک دارد. داد، اشایی زمینی شده است. شاهنامه میگوید که اگر داد باشد، دوستی و آسایش بهرهی خردمندان خواهد بود. اما اگر شهریاری در شاهنامه دست به بیدادگری بزند، کیفر آن را مردمان خواهند دید و خشکسالی و سرما و دیگر سختیها، به زندگیشان آسیب خواهد رساند.» از دیگر ویژگیهایی که سلامتی از بایستههای انسان ایرانی برشمرد، «فرهنگپروری» است. به سخن او، انسان ایرانی باید همواره پرورانندهی فرهنگ باشد. یک نمونه از این فرهنگپروری را در دیباچهی داستان «بیژن و منیژه» میبینیم؛ آنجایی که فردوسی در شبی تیره و تار، که میتواند نمادی از روزگار پُر ستم آن زمان باشد، به خروش میآید و همسرش را فرامیخواند و سپس در بیتهایی ویژگیهایی برای او میشناساند که باید ویژگی هر ایرانی فرهنگپروری باشد. همچنین مدیریت و ادارهی خانه و کاشانه، ویژگی برتری است که نمونهی آشکار آن را در چهره و رفتار سیندخت میبینیم. هرچند او ایرانی نیست، اما درون جغرافیای شاهنامه است و باید از رفتار او آموخته شود. بابک سلامتی در پایان گفت:«شاهنامه به ما میآموزد که مبارزه با بدی، نشانهی دیگر خردمندی است. اما با هر ابزاری نباید به جنگ بدی رفت. چنین مبارزهای باید برپایهی اشا باشد و از قانون داد بیرون نرود. افزون بر اینکه باید خرد را همواره پیش چشم داشت.» ![]() در آغاز این نشست، رامین هخامنشی، دبیر
«انجمن فردوسی بزرگ»، از دشواریهایی سخن گفت که گریبانگیر «انجمن فردوسی
بزرگ» شده است. او انجمن یاد شده را غیرسیاسی و غیرتجاری دانست که هزینهی
آن، برپایهی اساسنامهی انجمن، باید از سوی شهرداری فراهم شود. اما اکنون
بودجهای در اختیار انجمن نیست و از اینرو ادامهی فعالیت آن با دشواری
روبهرو شده است. هخامنشی از کسانی که انجمن را برای سود شخصی رها
کردهاند، گِله کرد و این نهاد را جایی برای همهی دوستدران ایران فرهنگی
دانست.
![]() در این نشست، شاهو صالحی به نقالی و برخوانی شاهنامه پرداخت.
![]() استاد احد ملکی علیشاهی و نوازندگان همراهش
به اجرای موسیقی آذری پرداختند. علیشاهی پیش از اجرای موسیقی، از
شاهنامهشناسی به نام مبارز علیزاده یاد کرد که دههها پیش با رنج بسیار
شاهنامه را به زبان ترکی برگردان(:ترجمه) کرده بود. نشست «میراث معنوی فردوسی بزرگ» در پسین 27 تیر ماه در فرهنگسرای پورسینا و از سوی «کانون ایران بزرگ» برگزار شد. |