راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

گات به معنای سُرود یا کلام موزون

گات به معنای سُرود یا کلام موزون ، متن باستانی ایست که بوسیله ی شخص زرتشت یا زردُشت در بلخ به نگارش آمده است ، البته باید علاوه کرد که قبل از

زردشت در حوزه ی فرهنگی ی که مرکز آن بلخ باستان بوده است ، سُرود های دینی و جنگی و اجتماعی به نظم کشیده شده است .

گات به معنای سُرود یا کلام موزون ، متن باستانی ایست که بوسیله ی شخص زرتشت یا زردُشت در بلخ به نگارش آمده است ، البته باید علاوه کرد که قبل از

زردشت در حوزه ی فرهنگی ی که مرکز آن بلخ باستان بوده است ، سُرود های دینی و جنگی و اجتماعی به نظم کشیده شده است .

به متن در آورده شدن سروده ها با انگشتان زرتشت  به معنای ادامه ی سرود های شفاهی  آن مرز و بوم به اضافه ی خلاقیت های  دوران  ِ خود زرتشت است.

 کتیبه شناسان و محققین امور باستانی به این باورند که منظومه ی دینی گات ها در پایان قرن هفتم و آغاز قرن ششم  قبل از میلاد به نوشت درآمده است .

اینکه برخی از زرتشتیان معاصر این نوشته را تا 2 الی 3 هزار سال ق .م  می پندارند ، جنبه ی علمی ندارد . چه ، کتیبه شناسی ثابت کرده است که حماسه ی گیل گمش در قرن نزدهم قبل از میلاد ، اولین منظومه ی خطی است .و ایلیاد و اُدیسه ی هُومروس که محصول قرن نهم قبل از میلاد است ، به حیث دومین منظومه قبول شده است . گفته میتوانیم که منظومه ی باز و بلبل  هزیُود نیز از لحاظ قدامت تاریخی بر گات های متنیی زرتشت سبقت دارد .

 هیچ سندی وجود ندارد که سابقۀ کلام موزون را در حوزه ای آریایی ، چه پیشدادیان و چه دوران اوایل هخامنشییان ، به اثبات برساند . آنچه باقی مانده است کتیبه ها و سنگنبشته هاییست که فقط 6 قرن پیش از میلاد را بازگو میکند.

  آنچه بعنوان نوشته از فرهنگ سومری ، مصری و یونانی بجا مانده ، خود حضور تاریخی خویش را چیغ میزند ، و چیغ زدن برخی آریایی ستایان بیچاره ، دست به ناف و بی آواز باقی میماند.

 نمونه ای از گات ها :

 آنان مردم را از کردار نیک باز می دارند

 حیوانات را با فریاد ِ شادی قربانی می کنند

 با گفتار گمراه کننده عده ای را که چون کوران ِ با چشم و کران ِ با گوشند

 آشوب و غوغا به جان خلق اندازند

 تا خود بتوانند با جور و ستم بر مردم سروری کنند .

 بقچۀ تکه ی دوم را با چشم های تر ودست های خالی ، به حیث پایواز ، به سوی حصار نای میبریم ، تا تکرار و توالی که از ویژگیهای آهنگ است ، خودرا در تکرار و توالی حلقه های زنجیر ، تداعی کند .

 

 

این چرخ بکام من نمی گردد

بر خیره سخن همی چه گردانم

تا زاده ام ای شگفت محبوسم

تا مرگ مگر که وقف زندانم

آن است همه که شاعری فحلم

دشوار سخن شده است آسانم

در بحث های پیشین  به چگونگی ظهور کلام موزون در قلمرو فرهنگ باستان پرداختیم و اینک برای آنکه  به عروض که نوعی از  سنجیدن  وزن است ، نزدیک شده باشیم ، اندکی هم اگر شده ، از چگونگی و تاریخ  وزن ِ هجایی  یعنی وزن پیشا عروضی در ادب منظوم فارسی- دری درنگ نماییم تا درک درست و کرونولوژیکی از تکامل وزن هجایی به وزن عروضی بدست آورده باشیم.

بقول طبری در سال 106 هجری  اسد بن عبدالله از سوی خالد خلیفۀ بغداد ،به حکمرانی خراسان مقرر گردید . عبدالله در سال 108 هجری به سوی ختلان رفت و با امیر ختلان و خاقان ترک جنگید و در ختلان شکست خورد. هنگامی که اسد بن عبدلله با سر خمیده دوباره به  بلخ بازمیگشت ، کودکان ِ خراسانی این هجو زیبا را ، در کوچه های بلخ زمزمه می کردند :

 از ختلان آمذیه

 برو تباه  آمذیه

 آوار باز آمذیه

 بیدل فراز آمذیه

 این هجونامه ی کوتاهِ  دری  در وزن هجایی در بلخ سروده شده است ، این قطعه به لحاظ ساختار وزنی  ، هشت هجایی است . هر مصرع دارای 8 هجای بلند و کوتاه است .

حتا مشاهده میگردد که این منظومه ی قرن هشتمی دارای قافیه و ردیف است . در مصراع سوم و چهارم واژه های  باز و فراز همقافیه اند و تکرار واژه ی آمذیه ( آمده است ) در هر چهار مصرع ردیف را ساخته است .

 از زمزمه ی  نیشخند دار کودکان بلخی دو نکته بر جسته میگردد:

 یک -   قبل از ورود ِعروض عربی در شعر فارسی ، شعرگونه ها و نظم ها ی دری در خراسان وجود داشته که در وزن  اعتراضی هجایی سروده میشده است .

چنانچه  گات های زردشت نیز در وزن هجایی منظوم شده بود . وزن گات ها تا شانزده هجا را دربر میگرفت .

دو -  منظومه هایی که به زبان دری از قرن هفتم و هشتم میلادی باقی مانده ، نشان میدهند که روح هر قومی با وزن ، قافیه و ردیف  آشنایی داشته است .

و تکامل روح و تخیل بشری بوده که در ادب عربی منجر به خلق وزن عروضی گردیده است .

 ساختار وزن هجایی و تکامل آن به ساختار وزن عروضی ، ساختارگرایانه و معیاری باقی میماند و به همین علت ، شکستن را پذیرا میگردد.

 برای روشن شدن بحث  ،یک مثال دیگر که تا حدی قافیه بندی را در وزن هجایی نشان میدهد ، درنگی میزنیم  :

 ب : نوش می کن نوش

 فرُخت بادا روشن

 خنیده گرشاسپ هوش

 همی پُر است از جوش

 نوش کن می نوش

 دوست بذا گوش

 به آفرین نهاده گوش

 همیشه نیکی کوش

 که دی گذشت و دوش

 شاها خدایگانا

 به آفرین شاهی

 این منظومه ی زیبا  به وزن شش هجایی  سُروده شده است . این سُرود در آتشکده ی کرکویه در مرکز سیستان ( نیمروز )   ایجاد گردیده است . چون در  تاریخ سیستان این سرود بنام سُرود کرکوی ضبط شده است ، پژوهندگان ایرانی  ی تاریخ  وزن شعر فارسی  هم منجمله استاد ناتل خانلری و استاد ناصرالدین شاه حسینی و .... قبول کرده اند که این منظومه به زبان دری سسروده شده است نه به زبان پهلوی . یعنی از فهلویات نیست بل از دریات است .

 ج : آبست و نبیذ است

 شعرگونه ی  بسیار مشهوری باقی مانده است که بوسیلۀ یک عربی ی یمنی تباری  بنام ا بن مُفرغ در هجو عبیدالله زیاد  یا عباد زیاد ، یکی از اعرابی که والی سیستان  شد ه بود ، زیاد شاعر یعنی ابن مُفرغ را باخود به سیستان آورده بود و روزی ابن مُفرغ که از زیاد خفه شده بود به هجو والی پرداخته:

                                          فاشهد آن رحمک من زیاد

                                         کرحم الفیل من ولد الاُ تان

 بعد از هجو ، زیاد ، برآشفت و امر کرد که ابن مفرغ را نبید ( شراب ) با مُسهل بدهید و به گرد شهر ، خرسوار در معرض نمایش قرار بدهید .

چاکران ابن مُفرغ را همانطور کردند و ابن مُفرغ استفراغ میکرد و کودکان فریاد میزدند که این چیست ؟

ابن مُفرغ  چیغ میزد :

 آبست و نبیذ است

 وعصارات زبیب است

 وسمیه رو سپیذ است

 این  منظومه گک  در وزن هشت هجایی ایجاد گردیده است . ودر آن  ردیف ِ    " است " و قافیۀ " یذ "  به چشم میخورد .

دیالک تیک وزن ، خیال ، قافیه  ، اندیشه و فشردگی شاعرانه ی زبان  ، در درازنای تاریخ  خودرا در فراگردِ تکمیل شدن قرار داده است . وزن و آهنگ از زیبایی های طبیعت برخاسته و بر روح زیبا شناسانۀ انسان نشسته است .

حرکت و تحول خاصیت وزن و آهنگ بوده و مطابق سطح تکامل فرهنگی هر قومی خود را تکامل بخشیده و پله به پله تا آنجا پیش رفته که امروزه اوزان معیاری گلیم خودرا از شعر غرب بطور کل و از شعر شرقی قسمآ برچیده است و جای خودرا به آهنگین بودن زبان خالی کرده است .

 د : منم آن شیر یله

 

  محمد عوفی در لباب الالباب مینویسد : " اولین کسی که سخن پارسی را منظوم گفت ، بهرام گور بود " :

                                   منم آن شیر گله ، منم آن پیل یله

                                   نام من بهرام گور ، کُنیتم بو جبله

 

بهرام گور یکی از سلسله ی پادشاهان ساسانی ( از 420 تا 438 میلادی  ) بوده است ، درین شکی نیست که امپراطوری ساسانی  در منطقه از رشد سیاسی – اجتماعی  بسیاری برخوردار بوده و زمینه های خوب فرهنگی را در خود پرورش میداده است .

  در مورد شعر فارسی  و دری در عصر ساسانی سه نکته قابل درنگ است:

1 -  روایت میشود که در دربار ساسانیان ، برخی از دبیران دربار، اهل عرب بوده اند ، و این دبیران  بادیه نشین  و پناهنده  با شعر موزون و مقفا آشنایی داشته اند ، گویا احتمال میرود که بهرام گور وزن و قافیه را از دبیران عربی آموخته باشد . 

 2 -  روشن است که حضور کلام موزون در قلمرو ساسانی سابقه داشته  و  ادب شفاهی و گات ها تا زمان بهرام گور انتقال یافته است . 

 3 -   بهرام گور به حیث پادشاه  ، همۀ امکانات زبانی و شعری را در خدمت  داشته وحس بیان قدرت را با شعر اجرا کرده باشد. عبدالملک ثعالبی روایت میکند که " بهرام گور خسرو ساسانی بامردم در محضر عام به زبان دری گپ میزد " .

 ایراد من بر این شعر این است که زبان شعر زبان قرن پنجمی نیست و همچنان  وزن معیاری و مقفی درین زمان در ادب فارسی- دری متداول نبوده است .اگر بهرام گوری بوده که شعر فارسی را با این قدرت میسروده است ، پس چرا از آن زمان ، به جز یک بیت دیگر هیچ نمونه ای نداریم.  ؟

جعل کاری در تاریخ فراوان دیده شده است  !!

 

دانی که سپیده دم خروس سحری

هر لحظه چرا همی کند نوحه گری

یعنی  که  نمودند  در آیینۀ   صبح

کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

نقل از:http://www.zendagi.com/new_page_963.htm
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد